loading...

اولین و بزرگ ترین سایت انشاء برای تمامی پایه های تحصیلی

سایت خرید انشا،منبع دانلود انشاء،جواب (نگارش و انشا)،مرجع تحقیق و انشاء،انشاءجدید،زنگ جواب انشاء،دفتر انشاء،انشای آماده،موضوع انشاء،نمونه انشاء،انشاء رایگان

بازدید : 593
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 12:42

دانلود بازی‌های زیر نویس فارسی

دانلود بازی زیر نویس فارسی در زمان‌های گذشته جزء یکی از آرزو‌های گیمر‌های ایرانی محسوب می‌شد، لذا بازی با گیم‌های زبان اصلی همواره بازی کننده را آن طور که باید درگیر جریانات بازی نمی‌کرد. در حالی که اگر گیمر داستان بازی را بداند و دیالوگهای رد و بدل شده را متوجه شود، می‌تواند درگیر داستان شده و به نحو احسن به بازی بپردازد.

لازم به گفتن است در حال حاضر فرایند دانلود بازی زیر نویس فارسی دیگر آرزو نیست و کاملاً دست یافتنی و امکان پذیر می‌باشد. چرا که کارشناسان و برنامه نویسان توانسته اند با استفاده از تخصص خود در این حوزه بازی‌های معروف خارجی زبان را به صورت زیر نویس دار کرد‌ه و در اختیار متقاضیان ایرانی قرار دهند.

از آن جا که دانلود بازی‌های زیر نویس فارسی در این زمان امری دست یافتنی و در دسترس محسوب می‌شود، وب سایت‌های مختلفی در حال ارائه‌ی انواع و اقسام آن‌ها هستند. بهره مندی از این بازی‌ها مزیت‌های بسیار زیادی به همراه دارد. بارز ترین و مهم ترین مزیتی که به همراه این بازی‌هاست، درک کامل جریانات حین بازی است. بازی‌های داستان محور زیادی در جهان تولید می‌شوند که با وجود نسخه‌های زیر نویس دار آن‌ها، گیمر‌های ایرانی هم می‌توانند تجربه بازی با معروف تری گیم‌های ماجراجویانه را داشته باشند.

بازی گیم اف ترونز

علاوه بر این‌ها بازی با نسخه‌های زیر نویس دار می‌تواند منجر به تقویت و حتی یادگیری زبان‌های خارجی به خصوص زبان انگلیسی شوند. به اعتقاد اساتید فرایند یادگیری زمانی که نوعی سرگرمی‌محسوب شود و با بازی همراه باشد، به مراتب سریع تر و بهتر از متد‌های سنتی نتیجه می‌دهد. بنابراین با دانلود بازی‌های زیر نویس فارسی می‌توانید با یک تیر دو هدف را نشانه گیری کنید و به طور همزمان علاوه بر پر کردن اوقات فراغت، دایره‌ی لغات و اصطلاحات زبان انگلیسی خود را افزایش دهید. از آن جا که در بازی‌های داستان محور شخصیت‌های بازی همواره در حال رد و بدل کردن دیالوگ هستند، می‌توان عبارات و اصطلاحات انگلیسی متعددی یاد گرفت.

دانلود بازی game of thrones یکی از پر طرفدار ترین گیم‌های ویدیوئی

مطمئناً آوازه‌ی سریال game of thrones را شنیده اید و یا این سریال جذاب را دیده اید، این سریال به انداره‌‌‌ای جذاب و پر طرفدار است که آوازه‌ی آن در سر تا سر دنیا به ویژه کشور ما پخش شده. شرکت بازی ساز تل تیل از آن دست شرکت‌هایی است که سریال‌ها و داستان‌های زیادی را تبدیل به جذاب ترین بازی‌های پر طرفدار کرده است. بازیِ سریال game of thrones نیز جزء بهترین دستاورد‌های این شرکت معتبر به شمار می‌رود. در ابتدا برخی‌ها معتقد بودند بازیِ سریال game of thrones به اندازه‌ی خود سریال جذاب و پر طرفدار نخواهد شد اما وقتی این بازی منتشر شد با استقبال کم نظیری مواجه شد و توجه اکثر گیمر‌ها را به خود جلب کرد.

بازی game of thrones به گونه‌‌‌ای طراحی شده است که تمام شخصیت‌ها دارای چهره‌هایی مشابه با شخصیت‌های خود سریال دارند و از تصویر سازی بسیار مناسبی برخوردار هستند. از آن جا که روند اصلی این بازی بیشتر بر پایه‌ی رد و بدل کردن دیالوگ بنا شده، گزینه‌ی بسیار مناسبی به جهات یادگیری و تقویت زبان انگلیسی شمرده می‌شود.

بازی game of thrones

در واقع اگر می‌خواهید زبان انگلیسی خود را تقویت کنید و یا حتی آموزش خود را از صفر شروع نمایید، بهترین پیشنهاد ما برای شما دانلود بازی game of thrones زیرنویس فارسی است. بنابراین دانلود بازی game of thrones زیرنویس فارسی نه تنها بهترین بستر را برای پر کردن اوقات فراغت و سرگرمی‌فراهم می‌کند، بلکه منجر به زبان آموزی هم می‌شود و در این راستا تاثیر بسزایی دارد.

جالب است بدانید بازی game of thrones نیز همانند سریال دارای اتفاقات غیر قابل انتظار و غافلگیر کننده‌ی بسیار زیادی است و گیمر را همواره در سخت ترین شرایط قرار می‌دهد. به نوعی که هر چه مراحل بازی جلو تر می‌رود، شرایط دشوار تر و انتخاب گیمر‌ها سخت و سخت تر می‌شود. این مسئله جذابیت و هیجانات بازی را چند برابر بیشتر می‌کند و از جمله پارمتر‌های محبوب آن محسوب می‌شود.

محافظ صفحه نمایش تراستکتور مدل GNF مناسب برای مچ بند هوشمند شیائومی Mi Band 4 بسته 5 عددی
بازدید : 1270
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 17:53

موضوع انشا :قضاوت

قضاوت کردن از نوع طرز فکر خود نسبت به دیگران و یا قضاوت کردن از روی ظاهر فرد اصلا کار شایسته و پسندیده‌‌‌ای نیست.

خداوندا؛ به من بیاموز قبل از آنکه درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم، کمی‌با کفشهای او راه بروم.

زندگی هم همینطور است.

وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌‌‌ای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد.

قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که می‌بینیم درپی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم؟

آیا در دادگاه جمع دوستان! کوچکترین حقی برای دفاع او قائل هستیم؟؟

ببینیم می‌توانیم همه چیز را فقط سیاه یا فقط سپید نبینیم؟

بهتر نیست خودمان را جای آن شخص بگذاریم؟

آیا قدرت دفاع در جمعی که همه علیه کسی صحبت می‌کنند را داریم؟

مگر نشنیده ایم که اگر خلافی را هم دیدی فقط به خود او تذکر بده و از بیانش سرباز زن؟

چه برسد به اینکه ندیده باشی و یا اصلا نبوده باشد؟؟

داستان شعیب پیامبر را شنیده ایم که به خاطر تنها یکبار قضاوت زودهنگام، پیامبری از نسلش برداشته شد؟؟و مهمتر اینکه آن قضاوت به آبروی کسی مربوط نبود.

نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

میل گذاری شالوده ها
بازدید : 629
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 17:53

موضوع انشا: نگذار زمین، دو تا شود

این روزها، در افکار خود غرق شده ام؛ اما اشتباه نکن، فقط من نیستم.هواپیمای خیال مسافران زیادی دارد، اما هنوز جا هست، تو هم سوار شو. بیا تا با هم به دوردست‌ها، به آینده‌ی زمین سفر کنیم.

جیک جیک گنجشکان با صدای بی صدای سکوت در هم آمیخته است. در میان عطر گل‌ها، طراوت برگ‌ها، بلندای قد درختان و معصومیت نگاه سبز سبزه‌ها، قدم زدن به سوی ساحل لذت وصف ناپذیری به درون انسان سرازیر می‌کند.بوی نشاط از هر سو به مشام می‌رسد.

نگاهم را به آسمان می‌دوزم. ستاره‌های درخشان، چادر مشکین شب را منجوق دوزی کرده اند. ناگهان نوری در فضا پیچیده و رعد میان کلام صامت شب می‌پرد.

مسیر نگاهم را به رو به رو کج می‌کنم و با دیدن دریا، لبخند گرمی‌به چهره ام پاشیده می‌شود. کفش‌ها و جوراب‌هایم را در آورده و پابرهنه به سوی دریا می‌روم و اجازه می‌دهم تا ماسه‌ها، پاهایم را نوازش دهند.همان ماسه‌هایی که چون مروارید‌های خاکستری رنگ، تاج ساحل را آراسته اند. امواج می‌آیند و می‌روند اما من ، همچنان اینجا می‌ایستم، می‌ایستم و تماشا می‌کنم آبی آب‌های خروشان را و به این می‌اندیشم که آیا ده‌ها سال بعد، دریایی خواهد بود؟ جنگلی خواهد بود؟

شاید وقتی فرزندانمان حرفی از زمین بشنوند، بپرسند کدام زمین؟ زمین سابق یا زمین فعلی؟زمین گاه سبز و گاه آبی گذشته‌ها، یا همواره خاکستری حالا؟

نباید اجازه داد این اتفاق بیفتد،زمین یکی است، زمین سابق همان زمین فعلی است اگر صدای ناله‌های آن را بشنویم و چاره‌‌‌ای بیندیشیم، وگرنه ...

نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

انشا با موضوع قضاوت
بازدید : 508
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 17:53

انشای رنگی خدا

چشمانم را می‌بندم، واژه‌ی طبیعت را می‌نگارم روی دستم، قلبم سبز می‌شود، نیلوفری در قلبم می‌روید و می‌پیچد دور قلب سبزم. ساقه اش از ته روح شفافم سر می‌کشد. بالا می‌رود، بالا و بالاتر... فریاد می‌زند:«بیا طبیعت این جاست‌.»

با نسیم بهاری هم نوا می‌شوم ، از نیلوفر می‌گیرم و بالا می‌روم. روی‌هاله‌‌‌ای از ابر می‌ایستم و از روی گیسوی طلایی خورشید سر می‌خورم تا طبیعت.

در میان جاده‌ای سبز فرود می‌آیم. بوی سبز می‌آید، بوی شور بوی زندگی. دست در دست نسیم قدم می‌زنم در کلاس شکفتن‌. اینجا خاک معلم است و یاد‌می‌دهد درس شکفتن را به غنچه‌های امید.

اینجا زندگی ست که می‌روید از میان قلب پاک و سفید قاصدک‌ها.

می‌چشم مزه‌ی خیس خاک را، می‌بویم بوی صورتی رنگ لاله‌هارا و لمس می‌کنم حس لطیف اشک غنچه‌هارا. اینجا چشمه است که پرواز می‌کند در آسمان قطره‌ای شبنم و کبوتر است که می‌جوشد از قلب طلایی پرواز.

اینجا باران اشک ابر نیست، باران حس لطیف و زلال عشق آسمان است به شب‌بو‌های تشنه، به مروارید‌های سیاه کفشدوزک روی‌برگ.

اینجا منم که می‌دوم در رگ‌های ‌برگ نهال زندگی، منم که قدم می‌‌زنم در پس کوچه‌های دفتر انشای پروردگار.

روی بال نسیم قدم می‌زنم برای معرفت برای درک رنگ شفاف موضوع انشای خداوند.

نترسید!! مواظب غنچه‌ها هستم می‌دانم نویسنده تازه آنها را نوشته است. شاید رنگ جوهرشان پخش شود! آری می‌دانم، باید مواظب باشم که نشکنم سکوت پرهیاهوی سبزه‌هارا.

اینجا قلب‌ها سفید است؛ جان‌ها سبز است و صفحه‌های دفتر خدا آبی. اینجا شاید بند باشد نفس طبیعت به یک غنچه‌ی کوچک.

آری خداوند همواره می‌نویسد، او هیچگاه خسته نخواهد شد...

نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

انشا با موضوع نگذار زمین دو تا شود
بازدید : 7238
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 1:37

موضوع انشا: کتاب خاک گرفته

این دنیا چیز‌های عجیبی دارد که هنوز کسی آنها را نیافته است.بعضی از چیز‌هارا انسان توانسته کشف کند مانند پرندگان.پرنده‌هایی که به پرنده‌های بهشتی معروف اند،بسیار زیبا هستند اما پرنده‌‌‌ای که زیباترینِ پرندگان است،به پرنده ابر‌ها مشهور است.این پرنده به خاطر این که ابرها،رحمت و نعمت را در دل خود جای داده اند،به این اسم شهرت دارند.این پرنده،پرهای خیلی نرمی‌دارد و همانند ابریشم لطیف و گرانبها است.کاکلش از جنس خداست و دمش را رنگ‌های قرمز،زرد و آبی احاطه کرده اند.

پرنده را در دستانم میگیرم.انگار کمی‌کثیف شده است.با دستمالی آن را تمیز میکنم.به احتمال زیاد فهمیده اید که این پرنده چیست؟ بله،این پرنده کتاب است.برگ‌های این کتاب از ابریشم هم ارزشمند تر است.در دل خود حکمت و رحمت جای داده است. وقتی کتاب را باز میکنم ،رقص کلمات دیوانه ام میکند.مرا بسوی خویش میخواند.از من میخواهد که با او دوست شوم.مشتاقانه منتظر این حرفش بودم و با علاقه دوستی اش را میپذیرم.خاک چگونه زهره دارد که دوست من را کثیف کند.حالا من دوستی دارم که از همه دوستانم بهتر است.شما نمیخواهید دوستی همانند او داشته باشید؟

امیدوارم کتاب،این موجود دوست داشتنی،مسیر زندگی اتان را هموار سازد.

موضوع انشا: کتاب خاک گرفته کنج کتابخانه

کنج تختم نشسته بودم و در افکارم غوطه ور بودم که با صدای رعد و برق از جا پریدم نفسی از سر کلافگی کشیدم و ملحفه‌ی رنگ و رو رفته ام را به خودم پیچید همیشه از رعد و برق و طوفان وحشت داشتم نعره‌ی رعد و برق هر لحظه شدت میگرفت فایده‌‌‌ای نداشت باید خودم را سرگرم میکردم از تختم دل کندم و به سمت کتابخانه رفتم کتابی را انتخاب کردم اما هنگامی‌که‌‌ان‌را برداشتم کتاب دیگری نیز پایین افتاد با تعجب به‌‌ان‌نگاه کردم تا به حال ندیده بودمش خم شدم و کتاب را برداشتم جلد کتاب به شدت پوسیده شده بود به سختی نوشته‌های روی جلد را خواندم((تاریخچه‌ی هیولاها)) پوزخندی روی لبم جا خوش کرد احتمالا چیزی بیش از یک شوخی پچگانه نبود لبه‌ی تختم نشستم و شروع به خواندن کردم(( چند هزار سال پیش جادوگری عظیم شروع به خلق موجودات جدیدی شد به نام گرگینه بعد از مدتی جادوگر دیگری نه چندان قدرتمند موجوداتی به نام خون اشام خلق کرد خون اشام‌ها زیبا،قوی و باشکوه بودند همین نیز باعث شد جنگی میان گرگینه‌ها و خون اشام‌ها در بگیرد خالق گرگینه نژاد دیگری به وجود اورد به نام شکارچی ان‌ها هزاران بار قوی تر از خون اشام‌ها بودند و موفق به اسیر کردن ان‌ها شدند اکنون هزاران سال است که انها در بند و عذابند و تنها کسی که این کتاب را در دست دارد توانایی‌‌‌ای را دارد که انها را از این عذاب جاودانه رها کند...))

نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

این دستورالعمل بالم لب خانگی برای تمام فصول سال را امتحان کنید
بازدید : 539
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 1:37

موضوع انشا: خورشید تابان

وهر وقت کبوتران قلبم دلتنگت می‌شوند و زندان سینه ام را تاب نمی‌آورند ،آنها را به پرواز در می‌آورم تا بر فراز آستانت بچر خند و خود را به عطر معطر فاطمی‌بیارایند.

تو همان حوریه انسیه هستی که ملائک وفرشتگان خادمان خانه ات بودند وگردوغبار خانه ات را سرمه چشمان خود میکردند، همان خانه‌‌‌ای که جبرئیل برای ورود به آن اجازه می‌گرفت.

آری‌‌‌ای بانو تو همانی ، همان نور چشم پیامبر که نور وجودت کوچه پس کوچه‌های مدینه را روشن کرد.

توزاده پیامبری همسر شیر خدا ، پاک ولایق که پیامبر سلام خدا رابه تومی‌رساند ، همان خدایی که برایت از بهشت میوه وغذای بهشتی هدیه می‌داد.

ودر حالی که کبوتران قلبم نا امید به سوی من برمی‌گردند،دلگیر از این که نتوانستند بر روی گنبد مقدس وطلاییت بنشینند و به گلدسته‌های زیبایت خیره شوند.

ای نوگل گلزار خدیجه چرا؟ چرا تو نیز همانند پدر وهمسرت وفرزندان معصومت حرم وبارگاهی نداری ، کاش میشد عکسی همانند حرم امامان از بارگاهت داشتیم.

اما بانوی من بدان من بیاد تمام اشک وآه‌های غریبت ، پهلوی کبودت، محسن ششماهت، هق هق‌های معصومانت ....می‌نویسم ، بدان قلبم پراز نفرت نسبت به دشمنانت است.

چشم‌هایم مشتاق دیدن گل نرگست است که بیاید و بدی خوش نرگس را در هوای گرفته دنیا پخش کند و انتقامت را از آن ظالمان بگیردو من بی صبرانه منتظر آن روز هستم.

نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

انشا با موضوع زندگی در جنگل دور افتاده
بازدید : 733
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:04

موضوع انشا: نامه‌‌‌ای به خدا

به نام خدایی که به جای کعبه باید در دل‌هایمان دنبالش باشیم.

خدایا میخوام چند کلمه ایی با هم حرف بزنیم

به هر حال با هم رفیق هستیم دیگه مگه نه؟

خدا جون امیدوارم ناراحت نشی که میخوام از بنده‌هات بد بگم...

خدیا مردم این دنیا رو دوست ندارم... دلم رو شکوندن

خدایا مردم این دنیارو دوست ندارم... اشکم رو در آوردن

خدایا مردم این دنیا رو دوست ندارم... همیشه قضاوت میکنن

خدایا مردم این دنیا رو دوست ندارم...اونا هم منو دوست ندارن

خدایا‌‌‌ای معبودم اگر تمام دنیا بر علیه من باشد... اگر هیچ دوستی نداشته باشم... اگر تمامی‌مردم این دنیا بد باشن اما...اما اگر تو با من نه نه من با تو باشم قدرتمند ترین انسان روی زمین هستم

خدایا خوشحالم که به حرفام گوش دادی... و امید وارم هیچ وقت از حرف‌های من ناراحت نشی

خدایا دوستت دارم بینهایت با صداقت تا قیامت

موضوع انشا: نامه‌‌‌ای به خداوند

خداوندگارم قلم به دسـت گرفتم ولحظه ایی اندیشیدم نتوانستم برای بهترین دوستم چه بنویسم جز ((شرمسارم))

پرودگارم شرمسارم که نتوانستم بنده ایی باشم که شما دوست بدارید.

من جز مشتی خاک چیز دیگری نیستم تومرا آفریدی ودردل من محبت علی (ع) وخاندان اوراکاشتی .

خدایا گوش کن به التماس‌های من شرمسارم

خداونداگرفتار آن دردم که تودرمان آنی

ثنایم که توسزای آنی.......

خدایا شکرت که مرااز تمام وابستگی‌ها می‌رهانی وترس از دست دادن تورا از من دورکردی وچنان روحم را بزرگ کردی که دلبسته باشم نه وابسـته ...

نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

انشای جانشین سازی با موضوع خاک
بازدید : 2861
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:04

انشای جانشین سازی

موضوع: نیمکت

من یک نیمکت چوبی و قدیمی‌اَم که در مدرسه‌ی لاله زندگی میکنم.

متاسفانه من از دست این مدرسه تا حدودی دلخورم!زیرا دانش آموزان این مدرسه قبل از ورود معلّم به کلاس بر رویم مینشینند یا خودشان را وِلُ میکنند،یا حوس تاب بازی میکنند و با یک دستشان،دستِ مرا میگیرند و با دستِ دیگرشان،دستِ دوستم را میگیرند این کارهایشان خیلی مرا آزار میدهد و فشار زیادی به من وارد میکنند.

به محض اینکه معلم وارد کلاس میشود......با شتاب فراوان بچه‌ها به سمتم میآیند و محکم خودشان را بر من میکوبند!

امان از دست این بچه‌ها آن لحظه دوست دارم فریاد بزنم!اما حیف که نمیتوانم هر چقدرهم که سعی کنم امّا باز هم نمیتوانم دهانم را باز کنم پس مجبورم به جای فریاد زدن حرص بخورم_حرص_حرص_حرص.

آه از دست‌ این بچه‌ها!حتی بعضی مواقع...بعضی مواقع که چه عرض کنم همیشه با خودکار یا مدادهایشان بر صورتِ نازُ لطیفم یادگاری مینویسند این بچه‌ها یک چیز عجیب هم همراه خود دارند اما نمیدانم چیست!چیزه سفید رنگی است که بوی خیلی خوبی هم نداردنُک تیزی دارد،وقتی که آن را فشار میدهند چیز سفید رنگی از آن بیرون می‌آید اگر اشتباه نکنم بچه‌ها با استفاده از همین چیز عجیب،وقتی که با خودکار مینویسند و اگر اشتباه بنویسند با استفاده از همین چیز اشتباهشان را درست میکنند. یا نقاشی میکشند . بعضی اوقات برای اینکه معلمشان متوجه حرف زدنشان نشود با این روش ارتباط بر قرار میکنند.

من از سرایِ دار مدرسه هم گلایه دارم چون وقتی که میخواهد کف کلاس را جارو کند من و دوستانم را هُل میدهد!

امّا بعد از این همه گلایه،کلاس درس هم لذّت خوبی دارد.

انشای جانشین سازی

موضوع: نیمکت

بچه کوچکی بودم که سر از خاک در آوردم. یادم می‌آید وقتی چشم باز کردم نگاهم به پدر و مادرم افتاد که با مهر بانی به من لبخند می‌زدند و اقوامم را به من معرفی می‌کردند . آن زمان خوشبخت بودم و فکر می‌کردم که سرنوشت همی‌گونه خواهدبود اما افسوس که سرنوشت چیز دیگری برایم رقم زده بود . سرنوشتی که نخست پدر و مادرم را از من گرفت . یادم می‌آید که در یک روز بارانی چگونه و با چه بی رحمی‌پدر و مادرم را جلوی چشمانم سر بریدند . به چه جرمی‌خدا می‌داند ؟! زندگی خوبی نداشتم اما با همه سختی‌ها گذشت . در روزی دیگر آمدند و من و چند تن از دوستانم را سر بریدند و جسم مان را با خود بردند . در نهایت آن‌ها را به نیمکتهایی تبدیل کردند. در مدرسه بر سر و صورتم خط می‌کشیدند با چاقو جسمم و روحم را خراش می‌دادند‌‌‌ای کاش حداقل با جسمم مهربان باشند و این گونه آن را از بین نبرند . یقین دارم که سرنوشت این گونه نخواهد بود و روزی آه من دامن آن‌ها را خواهد گرفت .

موضوع :نیمکت

بچه کوچکی بودم که سر از خاک در آوردم. یادم می‌آید وقتی چشم باز کردم نگاهم به پدر و مادرم افتاد که با مهر بانی به من لبخند می‌زدند و اقوامم را به من معرفی می‌کردند . آن زمان خوشبخت بودم و فکر می‌کردم که سرنوشت همی‌گونه خواهدبود اما افسوس که سرنوشت چیز دیگری برایم رقم زده بود . سرنوشتی که نخست پدر و مادرم را از من گرفت . یادم می‌آید که در یک روز بارانی چگونه و با چه بی رحمی‌پدر و مادرم را جلوی چشمانم سر بریدند . به چه جرمی‌خدا می‌داند ؟! زندگی خوبی نداشتم اما با همه سختی‌ها گذشت . در روزی دیگر آمدند و من و چند تن از دوستانم را سر بریدند و جسم مان را با خود بردند . در نهایت آن‌ها را به نیمکتهایی تبدیل کردند. در مدرسه بر سر و صورتم خط می‌کشیدند با چاقو جسمم و روحم را خراش می‌دادند‌‌‌ای کاش حداقل با جسمم مهربان باشند و این گونه آن را از بین نبرند . یقین دارم که سرنوشت این گونه نخواهد بود و روزی آه من دامن آن‌ها را خواهد گرفت.

نظر شما در مورد این انشا چه بود ؟ نظر بزارید.

انشا با موضوع نامه ای به خدا

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 734
  • بازدید کننده امروز : 727
  • باردید دیروز : 837
  • بازدید کننده دیروز : 819
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 24
  • بازدید هفته : 5880
  • بازدید ماه : 3551
  • بازدید سال : 16787
  • بازدید کلی : 123166
  • کدهای اختصاصی